وقتي با مشت هايش قلبم را مي شكست... امروز معلم عشق گفت : آدما ی دلتنگ,وقتایی که خیلی بهشون خوش میگذره و میخندن, مردانه که دلت بگیرد ، کدام زن میخواهدآرامت کند…؟ اشک هایم هم خدایا اون دنیا اگه خواستی گناهای یواشکی مون رو نشون بدی, باران باران مرد اون نيست كه از نعره اش ديوار به لرزه بياد!!! یه رابطه خوب پیدا شدنی نیست .......... ساختنیه تمام وصیتم به تو این است " خوب بمان " از آن خوب هایی که من عاشقش بودم..! من با تک تک این ثانیه ها شرط بسته ام وقتــــــی "مانــــــدی" تا آخــــر "بمــــان" ایــــــن تــــــن.....خستــــــه ســــــت ! از نیــــــمه رفــــــتن ها............. از نیــــــمه مانـــــدن ها.... دنبال كسي نيستم كه وقتي ميگم : ميرم......بگه:" نرو....." كسي رو ميخوام كه وقتي گفتم:ميرم......بگه: صبركن منم باهات ميام.... "تنها"نرو....! تنها شادی من این است که کسی نمی داند تا چه اندازه غمگینم سهراب گفتی قایقی خواهی ساخت قایقت جا دارد ؟ من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم... گفت به درد هم نمیخوریم می خواهی قضاوتم کنی؟ کفش هایم را بپوش، راهم را قدم بزن، درد هایم را بکش، بعد..... و چقدر تازگی داردبرایم روزهایی که به امید آمدن کسی دلخوش نیستم و شبهایی که از نیامدنش دلگیر نمی شوم.... بی کسی هم عالمی دارد.... می گویند شاد بنویس نوشته هایت درد دارد .... ومن یاد مردی می افتم که با کمانچه اش گوشه ی خیابان شاد می زد...... ولی با چشم های خیس.............. سکوت کن.... بگذار بغض هایت سر بسته بماند گاهی سبک نشوی سنگین تری.... هیچ دلی بی بهانه نمی تپد نمی دانم بهانه ها دل گیرند یا دل ها بهانه گیر دیدی که سخت نیست تنها بدون من وصبح می شوند شب ها بدون من این نبض زندگی بی وقفه می زند فرقی نمی کند بامن یا بدون من دیروز اگرچه سخت،امروز هم گذشت طوری نمی شود فردا بدون من شاخه ها پژمرده اند سنگ ها افسرده اند رود می نالد جغد می خواند غم بیامیخته بارنگ غروب می تراود ز لبم غصه ی سرد دلم افسرده در این تنگ غروب
همه ي فکرم به اين بود كه مبادا دستانش زخمي شود...!
دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند !
مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند
گفتم : من خودم را شکستم پس چرا به او نرسیدم ؟
لبخند تلخی زد و گفت :
شاید او هم به سوی خط دیگری شکسته باشد …....!!
یهو سرشون رو بر میگردونن اونوری,
یکم ثابت می شن,بعد یواش یواش چشماشون پر از اشک میشه...
مردانه که بغض کنی، چه زنی توانایی آرام کردنت را دارد…؟
...
مرد که باشی حق این ها را نداری
...
مرد که باشی حق ات فقط در دل نگه داشتن است
...
مرد که باشی از دور نمایِ کوهی را داری , مغرور و غمگین و تنها
...
مرد که باشی شب که دلت بگیرد، یک نخ سیگار روشن میکنی و خودت راپشت دودش پنهان میکنی
شبیه تـــــــو شده اند
گریه که می کنم نمی آیند ...!!!
گریه های یواشکی مون رو هم نشون بده...!
سقوط آزاد را
تنها برای این به جان میخرد
که در زمین
پوشش دهد
اشک های
یک
مرد را
سقوط آزاد را
تنها برای این به جان میخرد
که در زمین
پوشش دهد
اشک های
یک
مرد را
مرد اونه كه از صدای نفس كشيدنش قلـبت بلرزه ..!!
حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم …
امااوهرگزنفهمید من اورابرای دردهایم نمیخواستم . . .
Design By : Mihantheme |